سنگ صبور
می گن حسنی به مکتب نمی رفت وقتی می رفت جمعه می رفت. شده عین حکایت من. تو طول ماه چیزی حدود سی چهل ساعت کم کاری دارم و کلی از حقوقم کم می شه از این بابت (به غیر از اون بیست ساعت مرخصی ماهانه که کامل ازش استفاده می کنم )، اونوقت امروز شوهر و خونه و زندگی و خواب نوشین بامدادی و مهمونی و گشت و گذار و دید و بازدیدمو ول کردم پاشدم اومدم سر کار. به غیر از یکی از همکارام بقیه نیومدند. یه محیط فوق العاده سوت و کور و دلگیر. بیشتر از این داغ می کنم که حتی آبدارچی مونم نیومده. رستوران هم که تعطیل. حالا همه اینا به یه طرف، دچار دپرس شدم از وقتی که رفتم اینجا تا ببینم چندمین ثروتمند جهان هستم و تازه فهمیدم که با توجه میزان دریافتی حقوق سالانه ام، چیزی حدود ششصد تا هفتصد میلیون نفر از من ثروتمند ترند.در واقع جزو فقیر ها محسوب می شوم.
از زور دپرسی و بیکاری و دلتنگی و حوصله سررفتگی و گرسنگی نشستم دنبال عکس می گردم. تنها حسن امروز داشتن وقت زیاد برای وراجی کردن و علاف گشتن در اینترنت است مخصموصا این که سرعت اینترنت هم امروز فوق العاده ست:
Design By : Night Melody |